نویسنده‌: جلال معروفیان کارشناسی ارشد علوم تربیتی و مدرس دانشگاه

مقدمه
کسانی که چشمانی باز دارند و اگاهانه در صحنه‌ی حیات حضور دارند، احساس می‌کنند و به وضوح می‌بینند در جهانی زندگی می‌کنند که «فرد»، جایگزین «دولت» شده، مرجع‌های اجتماعی نیز متعدد و متکثّر گردیده و در نتیجه،«هویت سازی»به شیوه‌ای سنّتی و قدیمی، بسیاردشوار شده است؛ احساسی از موقتی و متغیر بودن بر ذهن انسان چیره گشته و تردید و عدم قطعیت به همه‌ی حوزه‌های زندگی فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی حوزه‌ی شناخت علمی نیز، رسوخ یافته و ترس ‌و ناامنی‌ فراگیری ‌پدید آمده است؛ قلمرو روابط زندگی‌ اجتماعی‌ گسترش پیدا کرده و دنیای اجتماعی افراد بسیار بزرگتر از گذشته شده و احساس کنترل ناپزیرتر شدن چنین دنیایی را در آن‌ها به وجود آورده است.
آنان احساس می‌کنند که مرزها، هر روز بیش از پیش، فرو می‌ریزند؛ جهان، سیال و نفوذپذیر و غیر مشخص شده است؛ زمانه‌ی احتمال و تصادف است؛ دنیای تضادها، ابهامات و پیچیدگی‌هاست؛ همه چیز به همه کس مربوط است و هیچ کس برای شکست حریم ومرزهای دیگران،خودرانیازمندمجوزنمی‌داند؛ امکان کنش از راه دور افزایش یافته و سلطه‌ی مکان و محل، بر زندگی اجتماعی، کاهش یافته است(مک گرو: 1996) و از استحکام حصارهای معرفتی و ارزشی کاسته شده است و به علت فرو ریختن مرزها و درهم ریزی حوزه‌های استحفاظی، هر فرهنگی به ناچار در فضایی قرار می‌گیرد که عرصه‌ی حضور و ابزار وجود فرهنگهای دیگر هم هست.
به دلیل تغییرات بسیار سریع و ناگهانی، گشایش روز افزون فضا و دسترسی بیشتر به اطلاعات و داده‌ها و کالاها، و سرانجام، پیچیدگی و در هم تنیدگی روابط در جامعه‌ی شبکه‌ای، انسان‌ها، به شدّت دچار سردرگمی و انفعال گشته و قدرت انتخاب صحیح را از دست داده‌اند و اضطراب و استرس بسیار را تحمل می‌کنند و سرانجام چاره‌ای جز ریسک و خطرپذیری برای آنان نمی‌ماند (گیدنز: 1999). این مقدمه‌ی بسیار کوتاه و فشرده نمایشی از زندگی در جهان امروز است که می‌توان آن را ناشی از پدیده‌ای به نام «جهانی شدن» دانست که یکی از مباحث روشنفکری عصر مااست و کمتر متفکری را می‌توان یافت که به آن نیز نپرداخته باشد
امروز، «جهانی شدن» (GLOBALIZATION)، یکی از مقوله‌های مناقشه برانگیز و مطرح بین اندیشمندان در سراسر گیتی است. کتاب‌ها و مقالات فراوانی در این خصوص، نگاشته شده و فقط طی سال‌های اخیر، بیش از یازده هزار جلد کتاب در این باره، چاپ و منتشر شده است.
جهانی شدن پدیده‌ای چند بُعدی و چند جانبه است. که همه‌ی ابعاد و عرصه‌های حیات اجتماعی را در بر می‌گیرد و به همین دلیل آثار و پیامدهای گوناگونی نیز به دنبال داشته است و این پدیده، توانسته اقتصاد، سیاست و فرهنگ را تحت تأثیر قرار دهد که این تأثیر بر هر کدام از ابعاد سه گانه‌ی فوق، به تنهایی و جداگانه و یا مجموعاً مورد مطالعه و بررسی محققان، اندیشمندان و متفکران قرار گرفته است.
یکی از قدیمی‌ترین و قدرتمندترین نهادهای اجتماعی، «خانواده» (Family) است که بدون تردید از تغییر و تحولات اجتماعی تأثیرمی‌پذیرد و نمی‌تواند از آن برکنار بماند و شاید بتوان گفت که مهمترین و بیشترین تأثیر تغییر تحولات اجتماعی بر «خانواده» در همین دوره‌ی موسوم به جهانی شدن بوده است، و به تعبیر عده‌ای از صاحب‌نظران، جهانی شدن توانسته است ساختار خانواده را زیر و رو کند و الگوی جدیدی را از خانواده معرفی (و یا تحمیل) می‌کند که به کلی متفاوت از خانواده در دوران‌های گذشته است.این مقاله می‌کوشد در حد توان به توصیف، بررسی و تحلیل آثار و پیامدهای پدیده‌ی «جهانی شدن» بر خانواده بپردازد.
1)جهانی شدن
تعاریف متعدد و متفاوتی ‌از جهانی‌شدن ‌ارائه‌ شده ‌است‌ و حقیقتاً، یکی‌ از مناقشه‌آمیزترین موضوعات ‌در علوم اجتماعی است و به‌ قول«جان آرت شولت»اختلاف نظرها و سردرگمی‌ها در باره‌ی جهانی شدن، غالباً از تعریف آن آغاز می‌شود (2000).
شاید بتوان در ابتدا، جهانی شدن را جریانی دانست که طی آن کالاها، پول، اطلاعات و حتی فرهنگ و مردم، به آن سوی مرزها تغزیه می‌گردد و سرانجام منتقل و منتهی می‌شود (گیلن:2001).
«به نظر«آنتونی گیدنز»،جامعه‌شناس، باید جهانی شدن را به شکل جدایی گزینی یا فاصله‌گیری فضا و زمان بنگریم، در حالی که «دیوید هاروی» جغرافی‌دان و «جیمز میتلمن» کارشناس علوم سیاسی، جهانی شدن را مستلزم فشردگی فضا و زمان، یعنی کوچک شدن جهان می‌دانند «مانوئل کاستلز» بر ابعاد اطلاعاتی اقتصاد جهانی تأکید می‌کند که مطابق تعریف او، عبارت است از «اقتصادی که دارای این ظرفیت است که در زمان واقعی و در مقیاس جهانی، به عنوان یک واحد عمل می‌کند.»
«استفان کوربین» کارشناس مدیریت، جهانی شدن را آن گونه تعریف می‌کند که نه به وسیله‌ی تجارت و سرمایه‌گذاری خارجی، بلکه به وسیله‌ی رشد فزاینده‌ی فناوری و جریان‌های اطلاعاتی هدایت می‌شود، «رابرتسون» جامعه شناس، استدلال می‌کند که جهانی شدن، هم به فشرده شدن دنیا بر می‌گردد و هم به افزایش آگاهی از جهان به عنوان یک کل. «مارتین آلبرو» جامعه‌شناس، جهانی شدن را تحت عنوان «اشاعه‌ی رفتارها، ارزش‌ها و فناوری» تعریف می‌کند که بر مردم در سراسر جهان تأثیر می‌گذارد.(1)
اگر چه سردرگمی درباره‌ی تعریف جهانی شدن، کماکان ادامه دارد ولی دست کم پنج تعریف گسترده‌ی جهانی شدن را می‌توان از یکدیگر متمایز کرد (شولت 2000):
الف) بین‌المللی شدن: (Internationalization) از این دیدگاه، واژه‌ی «جهانی»، فقط صفتِ دیگری برای توصیف روابط برون مرزی میان کشورها، و اصطلاح «جهانی شدن» مشخص کننده‌ی توسعه‌ی مبادلات بین‌المللی و وابستگی متقابل است.
ب)دربرداشت دوم، «جهانی شدن» به معنای آزادی سازی (Libralization) است، که به فرایند برداشته شدن محدودیت‌هایی اطلاق می‌شود که دولت‌ها در فعالیت‌های میان کشورها برقرار می‌کنند و هدف آن بوجود آوردن اقتصاد جهانی «بدون مرز» و «آزاد» است.
ج)دراین نوع توصیف از«جهانی شدن»،آن رابه معنای«جهان گستری»(Universalization) در نظر می‌گیرند؛یعنی فرایند انتشار تجربیات و هدف‌های گوناگون برای مردم چهارگوشه‌ی دنیا، به عبارت دیگر یعنی عمومی کردن و ادغام فرهنگ‌های روی زمین.
د)در تعریف چهارم، «جهانی شدن» به معنای «غربی‌سازی» (Westernization) یا«مدرنیزه کردن» (Modernization)، به ویژه به شکل آمریکایی‌اش، مدنظر است؛ یعنی نوعی پویایی است که از طریق آن، ساختارهای اجتماعی تجدد (مانند: سرمایه‌داری، عقل‌گرایی، صنعت‌گرایی، دیوان‌سالاری و غیره) در سراسر دنیا رواج می‌یابد و به طور طبیعی، فرهنگ‌های پیشین و خودمختار محلی را نابود خواهد کرد و در این برداشت، گاهی جهانی شدن را امپریالیسم به سبْک «مک دونالد»، «هالیوود» و «CNN» توصیف کرده‌اند.
هـ)نگرش پنجم «جهانی شدن» را قلمروزدایی (Deteritorialization) می‌داند. طبق این تفسیر، «جهانی شدن» شامل تجدید شکل‌بندی جغرافیایی است. به طوری که فضای اجتماعی، دیگر به طور کامل بر حسب سرزمین‌ها، فاصله‌های ارضی، و مرزهای سرزمینی، شناسایی نمی‌شود و بر این اساس جهانی شدن، نوعی فرایند یا مجموعه‌ای از فرایندها است که در برگیرنده‌ی دگرگونی در سازمان فضایی روابط اجتماعی و تبادل‌هاست.

پیشینه‌های جهانی شدن
هم چنان که در باره‌ی تعریف «جهانی شدن»، اتفاق نظر نویسندگان و صاحب نظران وحود ندارد، زمانِ آغاز «جهانی شدن» نیز، مورد اختلاف است. شاید بتوان ادعا کرد که جهانی شدن با آغاز تاریخ شروع شده است اما، ادبیات رایج در رسانه‌ها، تمایل دارد تاریخ آغازِ جهانی شدن را در تجربیات اخیر غرب جستجو کند.
عده‌ای ازمورخان، نخستین جهان‌گردی با کشتی در سال‌های 21-1519 و توسعه‌ی سرمایه‌داری اورپایی را در قرن16،نمایشگر آغازجهانی شدن می‌دانند«گیلن: 2001»به نظر«رابرتسون :1992»جهانی شدن بین سال‌های 1875و 1925با«منطقه‌بندی زمانی» جهان و خط بین‌المللی تاریخ، پذیرش تقریباً جهانی تقویم گرگوری و هفته‌ی قابل تنظیم هفت روزه و ایجاد کُدهای تلگرافی وسیگنالی بین‌المللی آغازشده است«همان»
اگرچه واژه‌ی جهانGlobalبیش از چهارصدسال قدمت دارد، اما اصطلاحاتی نظیر GlobalizationوGlobalizing از حدود سال 1960میلادی رواج عام یافته است. فرهنگ وبستر، نخستین فرهنگ معتبری بود که در سال1961تعارفی برای این اصطلاحات ارائه داد و این مفهوم، به تدریج وارد محافل علمی شد ولی تا اولین دهه80، اعتبار علمی چندانی نداشت. اولین مقاله توسط «رابرتسون»، جامعه‌شناس،با عنوان«جهانی شدن»در سال1985منتشر شد «واترز،1995».
گروه دیگری از اندیشمندان، تحلیل جهانی شدن را در پایان جنگ جهانی دوم، با شروع عصر هسته‌ای، آزادی مستعمرات، توسعه‌ی مجدد تجارت و سرمایه‌گذاری و رشد اقتصادی آسیایی شمال شرقی مقارن می‌دانند «گیلن2001، کِنِدی1993 ومک مایکل1996». امّا «کوربین1997» بین پیوندهای تجارت و سرمایه‌گذاری در بین‌المللی شدن قرن نوزدهم ورابطه‌ی بین شبکه‌های ارتباطی و اطلاعاتی در جهانی شدن اواخر قرن بیستم، تمایز قایل می‌شود که به لحاظ مفهومی آگاهانه‌تر نیز هست «گلین، 2001».
ابعاد جهانی شدن
جهانی شدن در سه سطح از روابط اجتماعی، بیش از سایر سطوح بروز و ظهور د